امان از زمانی که سیاه پوشی محرم هم مد روز بشه!!!!!

 

کوفیان یکی یکی نامه به امام حسین (علیه السلام) نوشتند و از او دعوت کردند ؛ گفتند امروز این مد روزه

ماها رو ماشینامون یا حسین نوشتیم و دامب و دومب موسیقی هامون را به دامب و دومب نوحه ای تبدیل کردیم؛ گفتیم امروز این مد روزه

کوفیان یکی یکی به استقبال سفیر امام (مسلم بن عقیل) آمدند گفتند استقبال کردن سفیر؛  مد روزه

ما به استقبال غذاهای نذری رفتیم و از سفره  دین شناسی کاروان حسینی خوردیم و نمک گیر نشدیم گفتیم فقط  لقمه تبرّک خوردن ؛ مد روزه

کوفیان یکی یکی شمشیرهاشون را برای جنگ ؛ تیز می کردن می گفتند حالا این مد روزه

ماها شمشیرهامون را بر فرقمان کوبیدیم تا خوراک دین ستیزی رسانه های بیگانه شویم گفتیم این مد روزه

کوفیان هلهله کردند تا نشنوند سخنان حق عاشورائیان را ؛ گفتند این  مد روزه

ماها طبلهامون را بی شناخت از قیام حسینی بزرگتر می کنیم میگیم حالا این مد روزه

کوفیان یکی یکی برای حضور در صحنه جنگ جمع می شدند گفتند امروز این  مد روزه

ماها در تماشاخانه عزاداریها ؛  سیاه پوش جمع شدیم بی معرفت به نهضت حسینی ؛ گفتیم حالا این مد روزه

کوفیان برای شهید کردن امام حسین (علیه السلام) متفق القول شدند و متحد ؛ گفتند این حالا  مد روزه

ماها هر کدوم در چند قدیمون تکایای جداگانه زدیم و سینه زنی های جداگاته تشکیل دادیم چون حالا تفرقه در جمع عزاداریهای ما ؛ مد روزه

کوفیان ناموس کاروان حسینی را از میان نامحرمان بردند ؛ گفتند این  مد روزه

ماها در وبلاگهامون کنار دخترکان عاشق ؛ از قیام حسینی نوشتیم گفتیم این مد روزه

 کوفیان برای چند درهمی ؛ خون حق ریختند به امید اینکه بعداً توبه کنند چراکه میگفتند  مد روزه

ماها روی جمله (دلمون صافه ) مانور دادیم و کج دینی کردیم به امید توبه در کهنسالی ؛ گفتیم حالا این مد روزه

و این چنین امام حسین (علیه السلام) مظلوم تاریخ گشت

چون نشنیدیم

صدای حی علی الصلاه او را در ظهر عاشورا

چون نشنیدیم

حجاب و عفاف کاروان زینبی را


 

در آخر عزیزان ؛‌ توجه داشته باشن که مقصود از این نوشته نگاه انتقادی به کسانیست که فقط به خاطر شور و احساسات انسانی ؛ جو گیر میشن و در خود نیازی به تعقل و پذیرش حق را نمی بینن

ما مخلص عزیزانی هستیم که احترام کاروان عاشورائیان را نگه می دارن و مخلص کسانی که تصمیم می گیرن که راه و اندیشه امام حسین (علیه السلام) زمین نماند

 



برچسب‌ها:
[ جمعه 7 خرداد 1395برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

زندگی سبز یک زوج خوشبخت

 یه پسر مذهبی باید به حضرت زهرا بگه مادر

 یه پسر مذهبی باید مداحی بلد باشه

 یه پسر مذهبی باید بده ریشش رو خانومش مرتب کنه

 یه پسر مذهبی باید وقت و بی وقت به زنش بگه "خانومی میدونی چقدر دوست دارم؟"

 یه پسر مذهبی باید اسم زنش تو گوشیش باشه خانومم

 یه پسر مذهبی باید وقتی خانومش داره غر میزنه بشینه و فقط نگاهش کنه...

 دفاع نکنه...چیزی نگه فقط نگاهش کنه...

 اخرشم با یه لبخند بگه حالا اماده شو ببرمت بیرون از دلت دربیارم...

    

                    

 

 

 یه دخترمذهبی باید خودشو فقط برا شوهرش لوس کنه

 یه دخترمذهبی باید  تو خیابون دست آقاشونو بگیره

 یه دخترمذهبی باید لباساشو با نظر شوهرش بگیره

 یه دخترمذهبی باید  تو کاراش از شوهرش کمک بخواد

 یه دخترمذهبی باید  صفحه ی گوشیش عکس شوهرش باشه

 یه دخترمذهبی باید وقتی باشوهرش پشت موتور میشینه از پشت آقاشونو نگه داره

  یه دخترمذهبی باید وقتی شوهرش داره نماز میخونه سریع چادرشو بذاره سرش و

 به شوهرش اقتدا کنه

        

 

 

  یه زوج مذهبی باید لباساشونو با هم ست کنن

  یه زوج مذهبی باید اسم بچه هاشونو از اسامی ائمه انتخاب کنن

  یه زوج مذهبی باید باهم برن هیئت (هیئت بذری ترجیحا!!!)

 یه زوج مذهبی باید یه بارم شده با هم پیاده برن کربلا

 یه زوج مذهبی باید پنج شنبه غروبا یه سری به شهدا بزنن

              



برچسب‌ها:
[ جمعه 1 خرداد 1395برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

عید مبعث پیامبر رحمت و مهربانی مبارکباد

 

عید مبعث بر همه رهروان راستین پیامبر رحمت و مهربانی مبارک باد



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 15 ارديبهشت 1395برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]


یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت
می‌باشد را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکت
و معنویت را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت دارم.


متن تبریک عید نوروز ۹۵ا

این بار می‌خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سایه دانه به رنگ چشم‌هایت
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه‌هایت
سبزه را با یاد روی سبزه‌ات
سکه با یاد درخشش قلبت
ســــیر با یاد تندی کلامت

با همه خوبی‌ها و بدی‌هایت
دوســـــــــــــــــــــــتت دارم



برچسب‌ها:
[ جمعه 29 اسفند 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

آپدیت

 آخر ساله میخوام حلالیت بطلبم

پیشاپیش سال نو مبارک❤️



برچسب‌ها:
[ شنبه 27 اسفند 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

ايام شهادت بزرگ بانوي دو عالم به امام زمان(عج)، نايب بر حقش و شما دوستدارن اهل بیت تسلیت باد

الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد.

 


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 19 اسفند 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

یک واقعیت از روابط نا مشروع دختر و پسر که برای تمام دخترایی که حداقل یه بار فکرش افتادن می تونه خیلی خوب باشه.

امیدوارم هیچ گاه در این تله نیفتید چون اگر بیفتید در اومدتون با خداست.........

در محوطه اداره آگاهی نیروی انتظامی، دختر و پسر جوانی توسط مأموری به یکی از شعبه های آگاهی هدایت می شدند. آثار ترس در چهره پسر مشخص بود، و التهاب و شرم در رفتار دخترک دیده می شد. در حرکات آنان دقیق شدم. دخترک سعی می کرد از جوانک فاصله بگیرد، در حالت او تنفر پیدا بود. ولی پسر جوان می کوشید خود را بی تفاوت نشان دهد.

چند لحظه در کنار آنها حرکت کردم. فهمیدم که بحث بر سر اختلافی بود که بین دختر و پسر رخ داده است. وقتی از قضیه پرسیدم؛ دخترک شانزده ساله، داستان زندگی خودش را چنین تعریف نمود:

 یبشتر ساعات زندگی پدر و مادرم، در بیرون از خانه صرف می شد؛ وقتی هم که به خانه می آمدند، ما جایی در کنار آنها نداشتیم و دیگر حوصله ای برای آنها باقی نمی ماند تا با ما هم صحبت باشند آخر نمی دانید چقدر بچه ها به هم صحبتی پدر و مادرشان احتیاج دارند. من و خواهر و برادرم احتیاج داشتیم وقتی از مدرسه بر می گشتیم، ساعاتی را در کنار پدر و مادر می بودیم و با هم سری به بیرون می زدیم و در پارک و این طرف و آن طرف، قدم می زدیم. ولی وقت بیکاری پدر و مادر، روزهای جمعه بود. که جمعه ها نیز روز استراحت آنان بود، و فرصتی برای رفع خستگی هفتگی

هنگامی که پدر و مادر از سر کار بر می گشتند، من و خواهر و برادرم در کناری می نشستیم؛ منتظر می ماندیم تا آنها بپرسند که چه کرده ایم و چه می خواهیم بکنیم. درس تا کجا خواندیم و معلم در کلاس چه چیزی به ما یاد داد. ولی وقتی از نیازهای خود حرف می زدیم، فقط با کلمه «حوصله نداریم» روبرو می شدیم!

آنها همه چیز برای ما مهیا کرده بودند، جز آنچه که بعدها فهمیدم نیاز واقعی من بود. هیچگاه جرات نکردم به آنها بگویم: پدر و مادر عزیزم، تنها کار کردن در زندگی کافی نیست، قدری هم به فکر ما باشید…؛ انتظار ما دست نوازش و محبت آنان بود.

کم کم در اثر کم فکری و غفلت، و ندانم کاری خودم؛ دچار مشکلی شدم که شاید هر دختر کم تجربه و نیازمندی چون من گرفتار آن می شود. گرفتار زبان بازی دوستانی که به راحتی با سرنوشت انسان بازی می کنند. وقتی وارد دبیرستان شدم، به رغم این که پدر و مادر، کمتر کمکی به درسهایم نمی کردند؛ به تنهایی از عهده درسها برآمدم. تقریبا توانستم کمبودهای ناشی از محبت را به دست قلم بسپارم و با نوشتن مطالب ادبی، قدرت قریحه و احساسات درونی خود را به تصویر بکشم.

در اولین جلسه ادبیات، حدود نیم ساعت وقتی اضافی آوردم و دبیر از ما خواست اگر مطلب زیبا و یا شعری همراه داریم، برای شاگردان بخوانیم.

این بهترین فرصت برای من بود تا با خواندن نوشته هایم، جایی در کلاس برای خود باز کنم. قطعه ای راجع به «محبت» و پس از آن مطلبی در مورد «بی مهری» خواندم؛ که به شدت توجه بچه ها را جلب کرد.

زنگ تفریح، انبوهی از بچه ها دورم را گرفتند و خواسند دفترم را در اختیار آنها بگذارم این دفتر که در حقیقت، دنیایی از شوق و امیدم بود، بلای جانم شد.

با خواندن قطعه های ادبی، شمع هر محفل بودم، چرا که در جملات آن، نیازها و خواسته ها و محرومیتهای بچه ها بود.

دفتر انشاء چند روزی دست به دست گشت، تا توسط دختری به نام «سیما» به دستم رسید. 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

داستان واقعی پایان غم انگیز تلخ رابطه نامشروع دختر و پسر جوان


داستان و ماجرای واقعی آخر و عاقبت رابطه جنسی نامشروع دختر و پسر جوان قتل و کشته شدن دختر

داستان و ماجرای واقعی آخر و عاقبت رابطه جنسی نامشروع دختر و پسر جوان قتل و کشته شدن دختر

 مردی جوان که متهم است دختر مورد‌علاقه‌اش را به قتل رسانده‌ بعد از پذیرش اتهام خطاب به مادر مقتول گفت، می‌داند از ابتدای برقراری رابطه با مقتول اشتباه کرده و اکنون درخواست بخشش دارد.

متهم که مردی متاهل و صاحب‌فرزند است در جلسه محاکمه جزییات رابطه با دختری را که همکارش بود، توضیح داد و گفت عاشق این دختر شده‌ بود اما به‌خاطر فرزندش نمی‌توانست همسرش را طلاق دهد.

نماینده دادستان صبح دیروز در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه حاضر شد و خطاب به قضات‌شعبه ٧١دادگاه‌کیفری‌ استان ‌تهران گفت: «متهم جوانی ٣٥ساله به‌نام رسول است که دوسال قبل دختری به‌نام رعنا را در خیابان‌آزادی به قتل رسانده و جسدش را در حاشیه شهرتهران رها کرده ‌است. ماموران بعد از کشف ‌جسد و تحقیقاتی که انجام گرفت، متوجه شدند رعنا با رسول که از همکارانش بود، رابطه داشت و به گفته همکارانش، آنها از مدتی قبل با هم درگیری داشتند به این ترتیب رسول بازداشت شد و به قتل و برقراری رابطه با مقتول اعتراف کرد.»

نماینده دادستان ادامه ‌داد: «با توجه به مدارک موجود در پرونده و اعترافات صریح‌و‌مقرون به‌واقع متهم درخصوص قتل و رابطه‌نامشروع با مقتول، درخواست رسیدگی به این پرونده را دارم.»

داستان و ماجرای واقعی آخر و عاقبت رابطه جنسی نامشروع دختر و پسر جوان قتل و کشته شدن دختر

در ادامه مادر مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم‌قصاص شد. وقتی وکیل این زن در جایگاه قرار گرفت، اعلام کرد موکلش حاضر است تفاضل دیه را نیز پرداخت کند. او دلایل شکایت موکلش را توضیح داد و گفت: «رعنا با متهم در ارتباط بود و آنها با هم در یک سازمان کار می‌کردند اما وقتی این دختر متوجه شد رسول همسر‌و‌فرزند دارد، قصد داشت به این رابطه پایان بدهد ولی متهم قبول نکرد و همین امر هم باعث درگیری بین آنها شد.

متهم، مقتول را مورد آزارجنسی هم قرار داده و با توجه به اینکه به گفته خودش و مدارک مکتوب در پرونده از این رابطه فیلمبرداری کرده‌، قصد داشت از این طریق رعنا را وادار به ادامه رابطه کند. بنابراین از سوی موکلم درخواست دارم متهم به‌خاطر آزارجنسی دخترش نیز موردمحاکمه قرار گیرد.»

سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «من عاشق رعنا شدم و مدتی با او رابطه داشتم. او ابتدا نمی‌دانست همسر‌وفرزند دارم. از آنجایی که همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته ‌بود من هم تنها بودم و چون تنهایی اذیتم می‌کرد رابطه‌ام را با رعنا بیشتر کردم تا اینکه همسر‌وفرزندم آشتی کردند و برگشتند؛ چون بچه‌ داشتم نمی‌توانستم زنم را طلاق بدهم و تصمیم گرفتم با او به زندگی مشترک ادامه دهم. موضوع را به رعنا گفتم و درگیری ما از اینجا شروع شد. او به من گفت باید زنت را طلاق بدهی. این من نبودم که به ماندن در این رابطه اصرار داشتم، رعنا به این رابطه اصرار داشت و من هم نتوانستم کار دیگری بکنم.»

متهم درباره روز حادثه گفت: «آن روز با هم سوار ماشین من شدیم و گفتم دیگر نباید این رابطه ادامه داشته ‌باشد، گفت اگر بخواهی تمامش کنی خودم را می‌کشم. چیزی نوشید، می‌گفت در آن سم است. من که خیلی از کارش ترسیدم، تصمیم گرفتم او را ساکت کنم چون فریاد می‌زد و داشت آبروی مرا می‌برد، البته قصدم این نبود که او را بکشم، می‌خواستم صدایش را آرام کنم، یکدفعه به خودم آمدم و دیدم فوت شده ‌است. بعد هم جسد را به اطراف تهران بردم و در آنجا رها کردم.»

داستان و ماجرای واقعی آخر و عاقبت رابطه جنسی نامشروع دختر و پسر جوان قتل و کشته شدن دختر

متهم درباره برقراری رابطه با مقتول گفت: «ما زمانی با هم رابطه داشتیم که او صیغه من شده ‌بود. آن‌موقع زنم قهر کرده و به خانه پدرش رفته‌ بود. وقتی زنم برگشت دیگر رابطه‌ای نداشتیم. در مورد فیلم هم باید بگویم رعنا خودش دوست داشت فیلمبرداری کند؛ مثلا وقتی کنار هم می‌نشستیم فیلم می‌گرفت اما از رابطه فیلمی نبود.»

متهم در آخرین دفاعیاتش گفت: «برقراری رابطه من‌ و ‌رعنا از ابتدا اشتباه بود. باید احساساتم را کنترل می‌کردم چون به زن دیگری تعهد داشتم. رابطه‌ای که با اشتباه شروع شود با اشتباه هم تمام می‌شود و متاسفانه من با اشتباهی بزرگ‌تر این رابطه را تمام کردم و رعنا را به قتل رساندم. فقط عذرخواهی می‌کنم و به مادر مقتول می‌گویم اشتباهم را قبول دارم.»

هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و متهم را در اتهام قتل مجرم شناختند و به قصاص محکوم کردند. آنها همچنین رسول را در اتهام زنا مجرم تشخیص ندادند و به جرم رابطه‌نامشروع به ٩٩ضربه‌شلاق محکوم کردند.



برچسب‌ها:
[ شنبه 22 دی 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

بدحجابی نمک پاشیدن به زخم مادران شهدا

آبجی گلم؛به نظرت بدحجابی 

نمک زدن به زخم مادرهای شهدا نیست؟؟


سلام دوستان عزیزم ؛بعد از مدت ها نبودن تصمیم گرفتم که دوباره وبلاگ رو راه بندازم و بروزش کنم؛می خواستم موضوع حجاب رو ادامه بدم ولی یه کم دو دل بودم و با خودم میگفتم با این گرونی و مشکلات اقتصادی مردم، زمان خوبی برای بحث در مورد معضلات فرهنگی نیست؛اما دیدم برخلاف؛ بهترین موقع و زمان برای بحث در مورد این مشکلات همین الآن هست چون این گرونی ها و مشکلات اقتصادی کشور باعث شده که مسائل دینی و فرهنگی به حاشیه برن و کمتر بهشون اهمیت داده بشه! درسته بعضی از مسئولین با کم کاری و سوء مدیریت ونادیده انگاشتن مشکلات معیشتی مردم دارن به خون شهدا خیانت میکنن!!!ولی این دلیل نمیشه که از معضل بدحجابی غافل باشیم!!!!

چند وقت پیش روبری حرم مطهر امام رضا علیه السلام یه دختر بدحجابی با آرایش زننده کنار مغازه واستاده بود و یه پیر زن از اونجا رد میشد که چشمش به این دختره افتاد یه دفعه رفت به طرف اون دختره و کیفش رو باز کرد و دو تا عکس در آورد ونشون اون دختره بدحجاب داد و گفت: دخترم این دو تا عکس پسرهای من هستن که رفتن جبهه و شهید شدن ؛حالا تو روبروی امام رضا با این وضع اومدی بیرون؟؟؟ چرا پا روی خون دو تا پسرم میگذاری!!!  اون دختره با نهایت پررویی برگشت به مادر دوتا شهید جواب داد: "شهید شدن که شدن؛به من چه؟ پولش رو داری میگیری!!!" و اون پیر زنه بدون اینکه جوابی بده،نشست روی سکوی مغازه و شروع کرد به گریه کردن!!!!!!!

اگه بخوام از این درد دل ها بگم دلم خیلی پره! بگذاريد از وصيت نامه خود شهدا بگم:

 شهید حمید رستمی:

«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا سلام الله علیها قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»


وصیت شهید سعید زقاقی به مادرش:

 مادرم، زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن، زمان تشییع و تدفین من هم گریه نکن، فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش کنند و زنان ما عفت را. وقتی جامعه ما را بی‌غیرتی و بی‌حجابی فرا گرفت گریه کن که اسلام در خطر است.

"خوش به حال اون دختری که میدونه بدحجابی نه در فرهنگ مسلمان بودن ما هست و نه در فرهنگ ایرانی بودن ما!!! و میدونه که بدحجابی یعنی مخالفت با آیه صریح قرآن!!!خوش به حال اون دختری که تصمیم گرفته الگوی زندگیش مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها باشه!!!و خوش به حال اون دختری که میدونه اگه بدحجاب بره بیرون،نمک به زخم مادرهای شهدا می پاشه و دلشون رو میشکونه!!! "

این کلیپ شاید بهتر منظورم رو برسونه:

http://www.aparat.com/v/vnbQ3 



برچسب‌ها:
[ 19 دی 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

عاقبت دوست دختر بازی و دوست پسر بازی!!!!!!!!!!

کلیپ آخر عاقبت 

دوست پسر بازی و دوست دختر بازی !


یه دختر خانومی در قسمت نظرات پیام گذاشته بود که:توی خوابگاه سه نفره ما، من چون اهل نماز بودم و چادر سر میکردم و دوست پسر نداشتم، دوستام به من میگفتن "اُمّل" !!!

به خاطر همین پیام، من خیلی ناراحت شدم،آخه خداییش این دختر اُمل هست یا دختری که هزارتا کثافت کاری میکنه و اسم خودش رو میزاره "با کلاس"؟؟؟ خواستم کلیپی رو اینجا بزارم وعاقبت شوم دوست پسر بازی رو از این طریق بگم چیه و دختر اُمل رو خدمت همه بازدید کنندگان وبلاگ معرفی کنم!!!!

 دختر هایی که اینطور روابطی نداشتن و نخواهند داشت، باید به پاکی خودشون افتخار کنن، و بدونن که روشن فکرترین دخترها هستند!!! و انشاالله شوهرانی مثل خودشون نصیبشون بشه!!!


این کلیپ دختر "اُمّل" رو بهتر معرفی میکنه؛که به خاطر

 همین باکلاس بودن و دوست پسر داشتن؛ایدز گرفته 

و خدا میدونه چند نفر رو هم آلوده کرده!:



برچسب‌ها:
[ 19 دی 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]

نامه زیبای چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

((نامه زیبای چارلی چاپلین به دخترش جرالدین))



 
                                                 دخترم

هیچکس و هیچ چیز دیگر رادر این جهان نمی توان یافت 

که شایسته آن باشد که

 دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند.

برهنگی بیماری عصر ماست.

به گمان من، تن تو باید مال کسی باشد که

روحش را برای تو عریان کرده است.




متن کامل نامه در ادامه مطلب
توصیه میکنم این نامه رو بخونید،مطمئن باشید از خوندنش خیلی لذت میبرید!!!



برچسب‌ها:
[ 19 دی 1394برچسب:, ] [ ] [ خاله سارا ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد